حکم آزاد حقوق و دادگستری و عدالت آخرین مطالب
نويسندگان سه شنبه 23 مهر 1392برچسب:عید, :: 8:18 :: نويسنده : مهران پورباقر مهنه
جملات طنزگونهبابام سوزن رو گذاشته رو دسته مبل افتاده گم شده همه بسیج شدیم دنبالش می گردیم.
اومده صحنه رو بازسازی میکنه یه سوزن دیگه میزاره میندازه ببینه کجا می افته هیچی دیگه الان همه داریم دنبال دو تا سوزن می گردیم اصـولن دعوت مهمون برای مـا حکم میزبانی بازی های المپیک رو داره ﺩﯾﺪﯾﻦ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻤﺎ پسره ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﻣﯿﺮﻩ ﻟﺐ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﻌﺪ ﯾﻪ دختره ﻣﯿﺮﻩ ﮐﻨﺎﺭﺵ…؟! یک سال پولامو جمع کردم باهاش ماشین بخرم الان میتونم باهاش ۳ تا سطل ماست سون بخرم! یکی ﺍﺯ ﺩﻻﯾﻠﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ میگن سوالای تستی تو بهشت، همشون گزینه ی «نمیدانم» هم دارن بعضی ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﻨﻦ ﻭﻟﯽ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺻﻮﺭﺗﺸﻮﻥ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯿﺸﻪ وقت خود را چگونه صرف میکنید؟ وقتم وقتی وقت وقتیم وقتید وقتند خیر سرمون رفتیم شمع روشن کردیم حاجت بگیریم من بچه بودم یه بار به بابام گفتم این هندونه مو دارا (نارگیل) چه مزه ای هستن؟ من یه بار تو اینترنت داشتم میگشتم یعنی حجم فکری که قبل خواب تو کله من میاد اگه وسط روز میومد روزی ۲ یا شاید ۳ تا اختراع رو تو کارنامم داشتم یعنی اینقدر که واسه اینترنت شبانه رایگان شب زنده داری کردم زنه از کوبا تا فلوریدا صد مایل شنا کرده این خارجیا یه قاشق شکر میریزن تو قهوه بعد نیم دور میچرخونن میذارن کنار یعنی که چی؟ اینایی که صب ساعت ۵ پا میشن میرن میدوئن بعد میان دوش میگیرن بعد صبحانه میخورن میرن سرکار فتوشاپن !؟ وسایل لازم برای مسافرت : دقت کردید !؟
تو ذهن شما هم ﻣﻦ ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﻣﯿﮕﻔﺘﻦﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﻓﺘﯽ ﺁﻗﺎﻫﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺑﺮﺍﯼپسرش، ﺍﺯﺵ پرسيدند ﺁﻗﺎﯼ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﭼﮑﺎﺭﻧﺪ ؟ ﮔﻔﺖ ﺩيپلوماته ،ﺍﺯ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﭙﻠﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﺎﺕ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﻪ !! خدایا ، اول انقلاب و بعد جنگ رو که تجربه کردیم ، گرونی و تحریم و اینا که بجای خودش ، سیل و زلزله هم که دیگه شده سوژه دوستان ، قربونت این آخر عمری آتشفشان تفتان و دماوند رو هم فعال کن که همه مصیبت ها رو یه جا توی یه پکیج بنام "زندگی" تجربه کرده باشیم امروز تو مترو بودم داشتم عکسای گوشیمو میدیدم رفتم رو عکس بعدی یارو پغل دستیه میگه بزن عکس قبلیو من کامل ندیدم.... دختره به دوست پسرش میگه : میخوای جایی که آمپول زدم بهت نشون بدم ؟؟!! پشهی بیشعور! پشتکار رو از اون ساعتِ زنگداری یاد بگیرکه تا دهنتو سرویس نکنه، صداش قطع نمیشه نهایت برنامه ریزی و دوراندیشی ای که والدین عزیز در دهه شصت واسه آینده بچه هاشون داشتن این بوده که: چه جوری بچه شون نیمه ی اول سال به دنیا بیاد، اول مهر هفت سالگیش بتونه بره مدرسه؛ یه وقت عمرش به بطالت نگذره! :) پسر خالم رتبه کنکورش اومده باباش با خنده میگه :ماشالا ماشالا ، فقط چند رقم مونده بود پوز اختلاس بزرگ رو بزنه... :) دقت کردین تو ایران فقط وقتی آرایشِ عروس رو قبول دارن که دیگه حتّی مادرش هم نشناسدش ؟؟؟! انگار 90% از خستگی آدم تو جورابشه ! داشتیم با مامانم تو پاساژ راه میرفتیم یهو مامانم هلم داد داشتم با مخ میخوردم زمین!!!! میگم چرا اینجوری می کنی؟؟؟؟ میگه قوز نکن!! زن پالتو پوست گرون قیمتی که تازه اون روز صبح از فروشگاه خریده بود رو پوشیده بود و مشغول تماشای خودش تو آینه بود، دختر نوجوان که تازه از مدرسه برگشته بود نگاهی به مادرش انداخت و با خشم گفت : پیوندهای روزانه
پيوندها
تبادل لینک هوشمند
|